- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ترسیم مصائب در راه کوفه و شام
اینان كه سنگ سوی تو پرتاب می كنند بی حرمـتـی به آیـنــه را بـاب می كـنند در قـتـلـگــاه، آن جـگــر تـشنـۀ تو را با مـشك هـای آب خـنـك، آب می كـنند |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
پَـر می کـشد دلـم به تـمـنـای نـیـزه ات دنـیـای دیگـری شده دنـیای نـیـزه ات جانی بده دوباره،به من نه به دخترت تا جـان نیـامده به لبـش پـای نیـزه ات |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
آن شب دلم به شوق رخت پرگرفته بود جانـم ز هـجـر روی تو آذر گـرفته بود من دور از تو بودم و افسوس جای من نیزه سر تو را به روی سر گرفته بـود |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با رباب
دارد به سوی تو نظر چشمان مَـردت اشک ازنگاهت پاک كن با دست سردت بی شک كه دشمن شاد میگردیم با این ابـروی درهم رفتـه و رخسـار زردت |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
من آن یــاس کــبــود لاله پـــوشم که داغ لاله هــا شــد بـــار دوشم گـــرفــتــار غــــم و آزادۀ دهـــر خــریــدار بــلا و گـــل فــروشـم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
در زیر بـار داغ تو هر دم شکـسته ام مانـند کوه بودم و در هــم شـکـسته ام دیـدم هـمه به آیـنه ات سنگ می زنـنـد دیدم ترک نشسته به قـلـبم، شکسته ام |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
ای سربه من نگاهی من خواهر تو هستم کاین دم به کنج محمل در ماتمت نشستم تا صوت دلـربایت از روی نـی شنـیدم دیبـاچه سخـن را از حـرمت تـو بـستـم |
ترسیم حالات اهل بیت در راه کوفه و شام
زلفـش رها بر شـانۀ لـرزان باد است بر نـیزۀ تنهـایی خود تکـیه داده است هر چند پیچیده است در عالم شکوهش معراج او بر روی خاک آن قدرساده است |
زبانحال حضرت زینب با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
می سـوزم و نمـانـده مرا راه دیگری آری فـرشتـه ام که نـدارم دگـر پـری سنگین شده عـبور نفس های خسته ام انگار بین سینـۀ من رفـتـه خـنـجـری |
زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها
بـی تو هـوای خـیمـۀ ما سـرد می شـود رنگ رُخ سه سـالـۀ من زرد می شود خورشید، انعکاس وجود نجیب توست این دایـره نـبـاشی اگـر سـرد می شود |
زبانحال حضرت زینب با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
برنخـل نـیـزه، میـوۀ طوبایی، ای حسین دردا، جُـدا ز دسـتـرس مـایی، ای حسین یـک دم جدا ز مـحـمـل زیـنـب نمی شوی تـنـها انـیس خـواهـر تـنهـایی، ای حسین |
ذکر مصائب بردن سر مطهر سیدالشهدا به دیر راهب
ای جـمـال مـلکـوتی، که چـنیـن زیـبـایی تــو مـه چـارده یـا مهـر جـهـان آرایـی؟ ای مه منخسف! آیا ز شـبـسـتـان که ای؟ کامشب از مـهـر و وفا، شاهـد بزم مایی |
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام با حضرت زینب سلام الله علیها
در ره عشق، عجب شهرت و نامی دارم هـر دم از جـانب محبوب، پـیـامـی دارم داستـانی است مرا بر سرِ هـر ره گـذری بر سرِ هر گذری، شـورش عـامی دارم |
اهل بیت علیهم السلام در راه شام
وقـتی شـفـق خورشید را در کام می برد ظلمت اسـیران را به سـوی شام می برد خورشیدیـان را در سـرای شب نـشاندند داغ جـهـان را بر دل زیـنب نــشـانـدنـد |
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا
چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت از پـیـرهـن نـداشـتـنـت گریه ام گرفت بـا دیـده های سـرخِ جگـر مثـل مـادرم هنگام دست وپا زدنت گـریـه ام گرفت |
مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها
حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی حـسـینِ فـاطمه را گـرم، یـاوری كردی غریب تـا كــه نـمـانــد حسین بی عباس به جای خـواهری آنجا برادری كردی |
مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها
این ماه نخشب است که درتب نشسته است یا دختر علی که به مرکب نشسته است؟ این گل زباغ کیست که از عطر دامنش بر خاک تفته لاله و کوکب نشسته است |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
کربلا را می سرود این بار، روی نیزه ها با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزه ها نینوایی شعر او از نای هـفـتاد و دو نی مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه ها |
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا
دلِ سـوزان بُـوَد امـروز گـواه من و تـو کز ازل دشت بلا، چشم به راه من و تو من به تو دوخته ام دیده، تو بر من، از نی یک جهـان راز نهـفـته به نگاه من و تو |
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
آتــشـفــشـان زخــم مـنـم، داغ دیــده ام خـاکستــرم، بهـار به آتــش کشیده ام چشم بلا کشیدۀ من خون جگرشده است از بــاغ ســرخ آیـنـه هـا آه چـیـده ام |